میگویند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت و گویی به شرح زیر صورت گرفت:
بچه شتر: «مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا میتونم ازت بپرسم؟»
شتر مادر: «حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟»
بچه شتر: «چرا ما کوهان داریم؟»
می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم در کل دختر نازی ام!اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی،فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی …!اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود !
حتما میپرسید چرا پسرا و چرا با سوسک؟؟؟؟؟
میگم خدمتتون
1.دقت کردین بعضی سوووسکااا گیر میدن بهت هرچی با دمپایی میزنی تو سرشون بیشتر میان طرفت!!!!
2.دیدین سوسک ها چقدر سگ جونن لهشون میکنی ولی هنوز شاخکاشونو تکون میدن خووووووووب تا اینجا فک کنم منظورمو گرفته باشین!!!!
2- خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.
3- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!
خدایا دیگران را داده ای پول
تنی رنجیده و بیمار، واس ماس
به دست دیگران گل های رنگی
ولیکن درد و زخم خار، واس ماس
برای دیگران حور بهشتی
خطرهای عذاب النار، واس ماس