پس از آن که شمعی روشن بود, سر دیگر آن را نیز روشن کردیم ویک سوم ساعت دیگر طول کشید تا شمع سوخت ...
اگر شمع در آغاز از دو طرف روشن شده بود ویک سر آن تنها زمانی که یک سوم میانی آن باقی مانده بود , خاموش می شد, سوختن شمع چه مدت طول می کشید؟
.
.
.
1- شوهر کردن دختر پادشاه
دختر پادشاهی از پدر خود میخواهد، که او را تنها به کسی شوهر دهد که بتواند به پرسشهای منظوم او پاسخ گوید، بزرگان و امیرزادگان، همه از پاسخ گفتن درمی مانند و سرخود رادر این راه برباد میدهند. تا آنکه دلاک کچلی در پاسخگویی به پرسشهای دختر پادشاه توفیق حاصل می کند. پرسشهای آن دختر چنین بود:
من اگر آهوی شده به کوهها بگریزم، چه می کنی؟
2- من اگر مشتی دانه شده، برزمین ریختم، چه می کنی؟
3- من اگر گُلی شده بر کوهها رُستم، چه می کنی؟
4- من اگرسیبی شده به درون صندوقی رفتم، چه می کنی؟ پاسخ آن دلاک کچل چه بود؟
2- خویشاوندی
دو مرد نسبت به هم، دایی وخواهر زاده اند. یعنی اولی دایی دومی و خواهر زاده اوست، دومی نیز دائی اولی و خواهرزاده وی می باشد. چطور چنین چیزی ممکن است؟
3- جهانگردی
جهانگردی توسط قبیله ای وحشی دستگیر شد. اما به او اجازه داده شد تا جمله ای بگوید.ولی بدین شرط که اگر جمله او صحت داشته باشد او را در روغن جوشان بسوزانند و اگر غلط باشد، با تیرزهرآگین مورد هدف قرار دهند. جهانگرد هوشیار با کمی فکر پاسخ داد که موجب نجات او از مرگ شد. به نظر شما پاسخ او چه بود؟
ادامه مطلب ...
به سه شکل بالا نگاه کنید، مساحت بخش رنگی در کدامیک از شکل ها، بیشتر از بقیه است؟
پیش از اکران و انتشار فیلم جوخه انتحار (Suicide Squad) با آن پوسترهای رنگارنگش و وعدهای دوستداشتنی دی سی (DC) منتظر اثری تراز اول با رنگ و لعاب دنیای ابرقهرمانی بودیم. فیلمی که هرگز از تماشای خسته نشویم و با سکانسهای ماندگارش در خاطرمان باقی بماند. اما حال و پس از انتشار فیلم باید گفت بر خلاف تمامی باورهایمان این ساخته تاحدود بسیاری سفارشی دیوید آیر آن چیزی که انتظارش را داشتیم نیست و فیلم جوخه انتحار تنها اثری متوسط است که ارزش دیدن را دارد. حال با گیم شات در نقد و بررسی فیلم جوخه انتحار همراه باشید.
داستان فیلم جوخه انتحار در مورد ابر شرورها و افراد اجتماع ستیز و بد دنیای کامیکهای دی سی است که اینبار و در ابتدای امر به اجبار به دنبال نجات دنیا و جامع بشری از دست جادو و ساحرههای سیاه که انسانهای عادی در مقابل آنها ناتواناند، هستند. به این شکل که زن سیاه پوستی به نام آماندا والر (با بازی ویولا دیویس) طی یک عملیات بزرگ به کمک افسری به نام ریک فلگ (با بازی یوئل کینامن) این افراد شرور را به وعدههایی همچون کاهش از مدت زمان محکومیتشان و یا دیدار با خانواده و به کمک زور و اجبار مجبور به مبازه با ساحره و نیروهای تاریکی میکند. یکی از ضعفهای اصلی فیلمنامه این ساخته دیوید آیز این است که از پتانسیلهای بالای شخصیتهای قصهاش استفاده نمیکند. در بطن داستان ما افراد و شخصیتهای محبوبی را داریم که تیم سازنده میتوانست با ترکیب خصوصیات آنها باهم لحظات فوقالعادهای را خلق کند که هیچ تلاشی برای انجام آن صورت نگرفته است. به نوعی تنها ترکیب و همکاری که از این همه شخصیت خوب در داستان میبینیم صحنههای درگیری و مبارزه با چند موجود جادو شده بیمغز است که این حس را به شما القا میکند که آیا در حال تماشای یک فیلم ابر قهرمانی هستید یا یک مستند از جنگ جهانی دوم! روایت مشکل دار فیلم تاحدودی به شکلی آزار دهنده به حرکت مشتی ابرقهرمان از نقطه A به B و نجات یک فرد خلاصه شده است. بارها در فیلم شاهد این هستیم که این حجم از شخصیتهای محبوب با داشتن پتانسیل لازم برای خلق صحنههای دوستداشتنی و بهیاد ماندنی، باید از مکانی به مکان دیگر رفته و عدهای را تار و مار کنند تا به این شکل هیچ صحنه شاخصی که در اتاق خاطراتمان باقی بماند را در این فیلم شاهد نباشیم.
یه لینک خوب واسه اونایی که در جستو جوی مطالب مختلف به زبان انگلیسی هستن
http://goldenteens.blogsky.com