زنگ زدم عکاسی نوبت بگیرم
یه دختره گوشی رو برداشته میگه : بفرمایید ؟
میگم : ببخشید خانم امروز وقت خالی کی دارید؟
میگه : واسه گرفتن عکس؟
پ ن پ : واسه اینکه با خونواده خدمت برسیم برا امر خیر!
.
.
.
.
.
پیرزن پیرمردای نسل جدید بی آزارترین و بهترین پیرمرد پیرزنای جهان میشن ! باور نمی کنی ؟
عزیزم کسی که کل جوونیشو جلوی کامپیوتر تلف کرده انتظار داری تو پیری بره پارک برا دوستاش خاطرات فیسبوکو تعریف کنه !!!؟ ادامه مطلب ...
تا حالا پیش خودتان تصور کرده اید که اگر روزی زن شما ، در محل کارتان ، رئیس شما بشود ، چه عواقبی خواهد داشت ؟
اگر مایلید تا گوشه ای از عواقب شوم این وضعیت را دریابید ، این مطلب را تا آخر ، به دقت مطالعه کنید !
اگر یکروز ، چند ساعت دیر به محل کارتان برسید …
واکنش همسر/رئیس شما : این چه موقع اومدن به سر کاره ؟ می دونی ساعت چنده ؟ چرا اینقدر دیر اومدی ؟ چیکار می کردی ؟ کجا بودی ؟ با کی بودی ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
غصنفر رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟!
یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. غصنفر یوخده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یه روز غصنفر میره خواستگاری,می بینه دختره سیبیل داره.بهش میگه شما چرا سیبیل داری؟ دختره گریه می کنه. غصنفر می ره از دلش در بیاره, میگه چرا گریه می کنی؟ مرد که گریه نمی کنه
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
از غصنفر میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ غصنفر انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچه همسایمونه، ولی همیشه خونه ماست!
دو نفر به اسم محمود و مسعود باهم رفاقتی دیرینه داشتن، تا جایی که مردم فکر میکردن این دو نفر باهم برادرند. روزی روزگاری مسعود نقشه گنجی رو به محمود نشان داد و با هم تصمیم گرفتن که به دنبال گنج برن. یک روز محمود و مسعود از خانواده شان خداحافظی کردن و رفتن. محمود نقشه ای در سر داشت که وقتی به گنج دست پیدا کرد مسعود رو از سر راهش برداره و اونو بکشه. بعد از چند روز سختی به گنج رسیدند. و محمود طبق نقشه ای که در سر داشت مسعود رو کشت و گنج رو برداشت و به خانه اش برگشت.
با آن گنج زندگی اش از این رو به آن رو شد. ولی زن مسعود که فهمیده بود مسعود به دست محمود کشته شد با نا امیدی به شهر مهاجرت کرد و بعد از ادامه تحصیل در یک بیمارستانی به پرستاری مشغول شد. بعد از چند سال که آبها از آسیاب افتاد محمود به دلیل بیماری به بیمارستان شهر میره و اونجا بستری میشه اتفاقا زن مسعود هم توی همون بیمارستان کار میکرد که یکدفعه دید محمود توی یکی از اتاقها بستری هست. ادامه مطلب ...
جوک های خنده دار 92 | جوک های باحال 92
تفاوت دهه شصتی ها با دهه هفتادی ها
آن چیست که بدون آن نم یتوان زندگی کرد اما دیده نمی شود ؟
جواب دهه شصتی : هوا
جواب دهه هفتادی : وایرلس
جوک های خنده دار 92 | جوک های باحال 92
ساعت چنده ؟
قدیم یا جدید ؟
پرکاربردترین سوال فروردین ماه
جوک های خنده دار 92 | جوک های باحال 92
من فقط عاشق اینم
حرف قلبتو بدونم
الکی بگم جدا شیم ادامه مطلب ...