جوک های باحال شهریور ماهی

جوک های باحال شهریور ماهی

جوک خنده دار Funny Jokes

اگه یه روز صبح از خواب بیدار شدی دیدی همه با لبخند نگات می کنن

بدون که تو خواب حسابی ویالن زدی !

جوک خنده دار Funny Jokes

دقت کردین اونایی که می خوان برن دندون پزشکی

ده برابر قبل مسواک می زنن که نشون بدن دندوناشون تمیزه ؟

جوک خنده دار Funny Jokes

فقط یه ایرانیه که وقتی دنبال یه روش برای کاهش وزن می گرده

می پرسه چی بخورم که لاغر شم؟

برای لاغر شدن هم می خواد بخوره!

جوک خنده دار Funny Jokes  ادامه مطلب ...

جوک های زیبا و خنده دار

Image result for laughing

یکی از اولین حیرت‌های فلسفیم وقتی بود که

فهمیدم علت این که می گن :

بادمجون بم آفت نداره

اینه که بم اصن بادمجون نداره

.

.

.

.


آیا می دانستید خرچنگ ها تو عروسیاشون نمی تونن دست بزنن

فقط بشکن ریز می زنن!

برید حال کنید با این اطلاعاتی که در اختیارتون می زارم !!

.

.

.

.



می خوام وصیت کنم هرکی تو مراسم ختمم گفت :

خدا رحمتش کنه راحت شد برا خودش

با سینیه حلوا بکوبن تو دهنش اونم راحت شه بیاد پیش من!  ادامه مطلب ...

جوک های زیبا و خنده دار

Image result for laughing

یکی از اولین حیرت‌های فلسفیم وقتی بود که

فهمیدم علت این که می گن :

بادمجون بم آفت نداره

اینه که بم اصن بادمجون نداره

.

.

.

.


آیا می دانستید خرچنگ ها تو عروسیاشون نمی تونن دست بزنن

فقط بشکن ریز می زنن!

برید حال کنید با این اطلاعاتی که در اختیارتون می زارم !!

.

.

.

.



می خوام وصیت کنم هرکی تو مراسم ختمم گفت :

خدا رحمتش کنه راحت شد برا خودش

با سینیه حلوا بکوبن تو دهنش اونم راحت شه بیاد پیش من!  ادامه مطلب ...

داستان ترسناک جاده ای در جنگال :)))

توهم خنده دار مردانه

مَردی , شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال اطرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!

این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.

وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.

با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش.
اینقدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!

خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صدا راه افتاد.
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره.

تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.

تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.

از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در روباز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند می‌دویدم که هوا کم آورده بودم.

دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفرخیس اومدن تو، یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار ماشین ما شده بود.


جدیدی ترین اعتراف ها (طنز)

جدیدی ترین اعتراف ها (طنز)

اعتراف میکنم طنز | اعتراف میکنم جدید

اینجانب هیچ وقت پشت ماشین سوتی ندادم مثلا ماشین خاموش کنم تو دنده روشن کنم یا از این چیزا !

اعتراف می کنم مدتی پیش در حال رانندگی به سمت منزل بودم و می خواستم بپیچم تو خیابون که دستم از روی فرمون سر خورد

هل شدم می خواستم فرمون رو بگیرم دستام به هم پیچ خورد همزمان برف پاک کن خورد

تا فرمون رو گرفتم نزدیک بود برم عقب یه ماشین که پارک بود

زدم رو ترمز ماشین خاموش کرد

اومدم روشن کنم به ماشین تا استارت زدم یه متر پرید جلو خورد عقب ماشین جلویی

کلاج گرفتم روشن کردم زدم دنده عقب گفت خررررررررررررت

کلاج رو محکم فشار دادم زدم دنده عقب افتادم تو جوب !!!

خلاصه هرچی ذره ذره آبرو جمع کرده بودم  یه لگد زدم و همش رو ریختم  ادامه مطلب ...