-
داستان طنز:مربی کودکستان و چکمه های بچه
چهارشنبه 23 تیر 1395 11:57
خانم جوانی که در کودکستان برای بچه های 4 ساله کار میکرد میخواست چکمه های یه بچه ای رو پاش کنه ولی چکمه ها به پای بچه نمیرفت. بعد از کلی فشار... و خم و راست شدن، بچه رو بغل میکنه و میذاره روی میز، بعد روی زمین بلاخره با هزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه میکنه و یه نفس راحت میکشه که ... هنوز آخیش گفتن تموم نشده که...
-
داستان طنز:موضوع انشا «ازدواج را توصیف کنید»
چهارشنبه 23 تیر 1395 11:54
پیش بابایی می روم و از او می پرسم: «ازدواج چیست؟»، بابایی هم گوشم را محکم می پیچاند و می گوید: «این فضولی ها به تو نیومده، هنوز دهنت بوی شیر میده، از این به بعد هم دیگه توی خیابون با دخترای همسایه ها لی لی بازی نمی کنی، ورپریده!»، متوجه حرف های بابایی و ربط آنها به سوالم نمی شوم، بابایی می پرسد: «خب حالا واسه چی می...
-
داستان کوتاه طنز
چهارشنبه 23 تیر 1395 11:22
بهترین،خنده دار ترین،طنز ترین اصن خفن ترین داستان های کوتاه طنز و داستان های خنده دار باحال رو برای شما عزیزان تو این صفحه ی داستان کوتاه خنده دار جمع کردیم تا 10 دقیقه فقط بخندید ولی باید حتما قول بدید تا آخرش هر داستان کوتاه طنز رو بخونید. داستان کوتاه طنز : داستان خنده دار لکنت زبان یا رو لکنت زبون داشته به اورژانس...
-
جوک های جدید و خنده دار
چهارشنبه 23 تیر 1395 02:24
وای حال میده دختره داره میره عروسی دو تا دستتو صابونی کنی بزنی به صورتش تا میتونی فرار کنیاااا آی حال آآآآآآآی حال میده ه ه ه:) ==================== از یه اسب میپرسن چرا هر کس تورو میبینه سوارت میشه؟ اون اسب جواب نداد. سرشو انداخت پایین و هیچی نگفت. میدونید چرا؟؟؟ چون اسبا نمیتونن حرف بزنن. نه واقعا انتظار داشتین...